- توصیف کردن
- زاب نمودن زاب شمردن زاباندن ستودن صفات چیزی را بیان کردن، ستودن
معنی توصیف کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- توصیف کردن
- Describe
- توصیف کردن
- описывать
- توصیف کردن
- beschreiben
- توصیف کردن
- описувати
- توصیف کردن
- descrever
- توصیف کردن
- descrivere
- توصیف کردن
- describir
- توصیف کردن
- décrire
- توصیف کردن
- beschrijven
- توصیف کردن
- menggambarkan
- توصیف کردن
- वर्णन करना
- توصیف کردن
- tanımlamak
- توصیف کردن
- kuelezea
- توصیف کردن
- বর্ণনা করা
- توصیف کردن
- توصیف کرنا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پند دادن، سفارشاندن سفارش کسی را کردن، سفارشیدن (وصیت کردن) سفارش کسی را بدیگری کردن، اندرز دادن وصیت کردن
بازداشت کردن (کسی را)
Admonish
предостерегать
ermahnen
попереджати
upominać
admoestar
ammonire
amonestar
admonester