جدول جو
جدول جو

معنی توصیف کردن - جستجوی لغت در جدول جو

توصیف کردن
زاب نمودن زاب شمردن زاباندن ستودن صفات چیزی را بیان کردن، ستودن
تصویری از توصیف کردن
تصویر توصیف کردن
فرهنگ لغت هوشیار
توصیف کردن
Describe
تصویری از توصیف کردن
تصویر توصیف کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
توصیف کردن
описывать
دیکشنری فارسی به روسی
توصیف کردن
beschreiben
دیکشنری فارسی به آلمانی
توصیف کردن
описувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
توصیف کردن
opisać
دیکشنری فارسی به لهستانی
توصیف کردن
描述
دیکشنری فارسی به چینی
توصیف کردن
descrever
دیکشنری فارسی به پرتغالی
توصیف کردن
descrivere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
توصیف کردن
describir
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
توصیف کردن
décrire
دیکشنری فارسی به فرانسوی
توصیف کردن
beschrijven
دیکشنری فارسی به هلندی
توصیف کردن
อธิบาย
دیکشنری فارسی به تایلندی
توصیف کردن
menggambarkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
توصیف کردن
وصف
دیکشنری فارسی به عربی
توصیف کردن
वर्णन करना
دیکشنری فارسی به هندی
توصیف کردن
לתאר
دیکشنری فارسی به عبری
توصیف کردن
描述する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
توصیف کردن
묘사하다
دیکشنری فارسی به کره ای
توصیف کردن
tanımlamak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
توصیف کردن
kuelezea
دیکشنری فارسی به سواحیلی
توصیف کردن
বর্ণনা করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
توصیف کردن
توصیف کرنا
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

پند دادن، سفارشاندن سفارش کسی را کردن، سفارشیدن (وصیت کردن) سفارش کسی را بدیگری کردن، اندرز دادن وصیت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توقیف کردن
تصویر توقیف کردن
بازداشت کردن (کسی را)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توصیه کردن
تصویر توصیه کردن
Admonish
دیکشنری فارسی به انگلیسی
предостерегать
دیکشنری فارسی به روسی